نی نی ما

ني ني از همون روزاي اول زندگيش خيلي بد غذا ميخورد تا ميزاشتمش زير سينه كه شير بخوره چنتا مك كه ميزد خوابش مي برد و هر كاري ميكردم بيدار نگه اش دارم نميشد اگه ميزاشتمش تو تشكش دوباره  چن دقيقه طول نميكشيد كه گريه اش هوا بود و شير ميخواست و كلا مجبورم كرده بود كه زير سينه بخوابونمش يا اينكه شبا من اصلا نميخوابيدم تا چن ماه اول همينجور بود تا اينكه يواش يواش فاصله گرسنه شدنش بيشتر شد و من تونستم يكي دو ساعتي بخوابم حالا هم كه بزرگ شده عادت بدشوزحفظ كرده و من به زور تونستم از شير بگيرمش و با تلاشي ٦ ماهه بالاخره موفق به جدا كردنش از سينه شدم ني ني يك عادت بد ديگه هم داره و اون اينه كه موقع خوردن بايد حواسشو پرت كنيم تا چيزي بخوره وگرنه بازي...

ني ني ما داره يواش يواش بزرگ ميشه و اينو از حرفاش جملاتش و كارهاي جالبش به خوبي ميشه حس كرد. ني ني هر وقت خيلي راه ميره يا بازي ميكنه ساق پاهاش درد مي گيره و شبا بايد پاهاشو ماساژ بدم تا بخوابه و از اونجاي كه ني ني خيلي پر انرژي و شيطونه تقريبا هر شب بايد پاهاشو ماساژ بدم البته اين اتفاق معمولا ساعتاي٥/٦ صبح ميفته ولي ديشب بعد از شام روي مبل دراز كشيده و با ناله به من ميگه ماماني من بازيگوشي كردم با تعجب از كلمه و لغت جديدي كه به كار برده ازش مي پرسم چيكار كردي باز با ناراحتي ميگه من بازي گوشي كردم و پاهام درد گرفته برام استفاده بجا از اين لغت از طرف ني ني خيلي عجيب بود خيلي زياد، كنارش نشستم و گفتم حالا چيكار كنيم خودش با شيرين زيوني ميگه ك...